نوشته شده در یکشنبه، 20 خرداد، 1386ساعت 11:0 توسط ..:: مدعی محبت ::..
این هم سهم مجلس دیشب، مثل این چند هفته کربلایی...:
اربـاب! پــرِ شـــور و شــیـنِ قــلـــب مــن
اربـاب! بـیــن الـحـــرمــیـنِ قــلـــب مـن
مـنـو ببــر بذار چـشـات باز هـم مـنـو نگــــاه کـنـه
مـنـو بخــر بذار صــدات، یه بار منـو صـــدا کنـه
یه حرف دارم با حرمت، باز هم می خوام ببینمت
بـگــو بـا دســت عـبـاسـت بـراتمـو امـضـا کـنـه
چــه قـــدر بـگـــم تـوی قــنــوت: ربـنـا رزقَ کـربلا؟
پس کی می خواد خدا باز هم راهی کربلام کنه..
***
نمی خواد من دیگه چیزی بگم، همه رو اینا می گن..
و یک خوشامد به کربلایی هایی که امروز دل هاشون رو سپردن و بازگشتن..:
هر کی می ره کرب و بلا می دونه با دیدنـش دلــش می شــه دیـوونـه
دیـوونـه گــر زنــده بــخــواد بـمـونـه صبح تا سحر حسین حسین می خونه
(خوشامد دیوانه ها این طوریِ دیگه!)